مطربا عیش و نوش از سر گیر


یک دو ابریشمک فروتر گیر

ننگ بگذار و با حریف بساز


جنگ بگذار جام و ساغر گیر

لطف گل بین و جرم خار مبین


جعد بگشا و مشک و عنبر گیر

فربه از توست آسمان و زمین


این یک استاره را تو لاغر گیر

داروی فربهی خلق تویی


فربهش کن چو خواهی و برگیر

خرمش کن به یک شکرخنده


شکری را ز مصر کمتر گیر

بخت و اقبال خاک پای تواند


هر چه می بایدت میسر گیر

چونک سعد و ظفر غلام تواند


دشمنت را هزار لشکر گیر

ای دل ار آب کوثرت باید


آتش عشق را تو کوثر گیر

گر غلامی قیصرت باید


بنده اش را قباد و قیصر گیر

هر که را نبض عشق می نجهد


گر فلاطون بود تواش خر گیر

هر سری کو ز عشق پر نبود


آن سرش را ز دم مأخر گیر

هین مگو راز شمس تبریزی


مکن اسپید و جام احمر گیر